کلیبر

ساخت وبلاگ
از لحظه ای که رسیدیم تبریز کسی نبوده که مامان برنامه ی سفری که چیده رو بهش نگه و ازش نپرسه نظرتون راجع به این جاها چیه و بنظرتون آیا برنامه ام خوبه ؟
روزی که برنامه رو برای من تشریح کرد ، من حتی نمیدونستم بررسی از مرجع کلیبر طبق کپی رایت رو با فتحه روی کاف تلفظ میکنن نه با ضمه . همه چیز این مقصد برای من ناشناخته بود .
میشنیدم مکالمات مامان و افرادی که مخاطب پرسش هاش قرار میگرفتن و متوجه شدم که مسیر برای مسافران مقیم خارج استان های شمال غرب نامتعارفه و هر بار میشنیدم که میگفتن اگه بررسی از مرجع کلیبر طبق کپی رایت برید ، دیگه شمال نمیرید .
فاصله ی بین تبریز تا کلیبر رو حدودا ۳ ساعته طی کردیم .
بعد مامان گفت حالا باید بریم روستای سُئحرامان . که خودشون بهش میگن سُئحری “
از کلیبر تا سئحرامان مسیر سربالایی بین ۳۰ تا ۴۰ دقیقه ای بود که بعد از عبور از هر پیچ با طبیعتی کاملا متفاوت با پیچ قبلی مواجه میشدیم
ساعت ۷ عصر بود که وارد روستای علی آباد در منطقه ی کمپ توریستی سُئحرامان شدیم. یه روستای کاملا جنگلی بکر خیلی خوشگل و کاملا سرد.
محل اقامت جدیدمون هم یه آپارتمان یه خوابه اوله جنگل ارس باران بود .
شب اول خیلی زود همه از خستگی بیهوش شدیم . روز دوم که هوا ابر و آفتاب بود ، رفتیم توی روستا پیاده روی . روستا پر از گاومیش بود . برای ما خوزستانیا که استانمون یکی از دو زیست بوم اصلی گاو میش توی کشوره ، دیدن گاومیش های این روستا جذابیت خاصی داشت . واضحاً گاومیش های خوزستان چاق ترن و گاومیش های شمال غرب کشور لاغر تر و اهلی ترن .
عصر رفتیم خرید کردیم و برای شام شب‌سردی که در انتظارمون بود آش درست کردیم . یه آش پر کشک و تند .
صبح روز بعد زود بیدار شدیم و متوجه شدیم شب قبل بارون حسابی باریده و هوا ابریه و حسابی دلبره . بعد از صبحانه به سمت دیدنی های منطقه راهی شدیم . قلعه بابک ، آینالو ، رود ارس ، سد خدا آفرین و روستاهای مرزی عاشق لو و جانانلو و خمارلو .
مادرجون پاش اذیت بود و همین باعث شد که هممون از دیدن قلعه بابک بدلیل مسافتی که باید پیاده طی میشد صرف نظر کنیم در نتیجه رفتیم آینالو .
مسیر کاملا جنگلی اونم از نوع ارس بارانش بود .
تمشکهای مشکی درشت آویزون کنار جاده بیداد میکردن .
ما هم که همه عشق خوراکیهای دو مزه ، خیلی طبیعیه که متشینا رو بذاریم توی پارکینگ های کنار جاده و یورش ببریم به بوته های پر خار تمشک کنار جاده .
انتهای مسیر رسیدن به آینالو جاده خیلی باریک و تقریبا یکطرفه شد .
اولش که رسیدیم ، جذابیت خاصی به نسبت مسیر به چشمم نیومد .اما کمی بعد جذابیت پارک آینالو خودشو با شاخها و اندام کشیده اش به رخ کشید . چشمم به تابلوی کوچک کنار جاده خورد که با فونت ریز روش نوشته شده بود “طرح احیای نسل مارال “ .
با حیرت مارال های زیبای پارک رونگاه میکردم و فکر میکردم الان من توی قفسم یا اونا ؟ بنظر میرسید پارک در قسمتی از جنگل ارس باران محبوس شده و چون غذای آماده در اختیار خانواده ی گوزن های حفاظت شده ی منطقه قرار میگرفت ، در این بخش پارک قابل رویت بودن .
بعد از توقفی یک ساعته در پارک ، مسیرمون رو در جنگل ادامه دادیم . از اوایل روستای مرزی عاشقلو رود ارس در انتهای دره کنار رودخانه قابل رویت بود .
نزدیکی های جانانلو بود که با تابلوی ..” سد خدا آفرین” مواجه شدیم
رفتیم سد خدا آفرین .
خیلی جالبه ، مرزی که بین ما ارمنستانه فقط یه رود کم عمقه و برای هممون خیلی عجیب بود که مانعی برای عبور و رفتن به آنسوی مرز نبود
بعد رفتیم خمارلو و نهار خوردیم و از یه جاده ی دیگه به سمت کلیبر رفتیم و از اونجا هم به سمت روستای محل اقامتمون .
تا پاسی از شب مشغول بازی های گروهی شدیم و دیر وقت خوابیدیم .
صبح روز بعد به جمع و جور کردن وسایل و کوچ بسوی مقصد بعدی گذشت .
مشکین شهر


پیوست : ببخشید اگر پستم اشکال نگارشی یا املایی داره بخاطر اینه که توی ماشین مینویسم و زمان هایی که اینترنت مناسب برای به اشتراک گذاشتن پستم هست کوتاهه .


آنارام باشید

ام اس من...
ما را در سایت ام اس من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ms-roomo بازدید : 154 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 20:55