از لحظه ای که رسیدیم تبریز کسی نبوده که مامان برنامه ی سفری که چیده رو بهش نگه و ازش نپرسه نظرتون راجع به این جاها چیه و بنظرتون آیا برنامه ام خوبه ؟روزی که برنامه رو برای من تشریح کرد ، من حتی نمیدونستم بررسی از مرجع کلیبر طبق کپی رایت رو با فتحه روی کاف تلفظ میکنن نه با ضمه . همه چیز این مقصد برای من ناشناخته بود . میشنیدم مکالمات مامان و افرادی که مخاطب پرسش هاش قرار میگرفتن و متوجه شدم که مسیر برای مسافران مقیم خارج استان های شمال غرب نامتعارفه و هر بار میشنیدم که میگفتن اگه بررسی از مرجع کلیبر طبق کپی رایت برید ، دیگه شمال نمیرید .فاصله ی بین تبریز تا کلیبر رو حدودا ۳ ساعته طی کردیم . بعد مامان گفت حالا باید بریم روستای سُئحرامان . که خودشون بهش میگن سُئحری “از کلیبر تا سئحرامان مسیر سربالایی بین ۳۰ تا ۴۰ دقیقه ای بود که بعد از عبور از هر پیچ با طبیعتی کاملا متفاوت با پیچ قبلی مواجه میشدیم ساعت ۷ عصر بود که وارد روستای علی آباد در منطقه ی کمپ توریستی سُئحرامان شدیم. یه روستای کاملا جنگلی بکر خیلی خوشگل و کاملا سرد.محل اقامت جدیدمون هم یه آپارتمان یه خوابه اوله جنگل ارس باران بود .شب اول خیلی زود همه از خستگی بیهوش شدیم . روز دوم که هوا ابر و آفتاب بود ، رفتیم توی روستا پیاده روی . روستا پر از گاومیش بود . برای ما خوزستانیا که استانمون یکی از دو زیست بوم اصلی گاو میش توی کشوره ، دیدن گاومیش های این روستا جذابیت خاصی داشت . واضحاً گاومیش های خوزستان چاق ترن و گاومیش های شمال غرب کشور لاغر تر و اهلی ترن . عصر رفتیم خرید کردیم و برای شام شبسردی که در انتظارمون بود آش درست کردیم . یه آش پر کشک و تند .صبح روز بعد زود بیدار شدیم و متوجه شدیم شب قبل بارون حسابی باریده و هوا ابریه و حسابی دلبره . بعد از صبحانه به سمت دیدنی های منطقه راهی شدیم . قلعه بابک ، آینالو ، رود ارس ، سد خدا آفرین و روستاهای مرزی عاشق لو و جانانلو و خمارلو .مادرجون پاش اذیت بود و همین باعث شد که هممون از دیدن قلعه بابک بدلیل مسافتی که باید پیاده طی میشد صرف نظر کنیم در نتیجه رفتیم آینالو . مسیر کاملا جنگلی اونم از نوع ارس بارانش بود .تمشکهای مشکی درشت آویزون کنار جاده بیداد میکردن .ما هم که همه عشق خوراکیهای دو مزه ، خیلی طبیعیه که متشینا رو بذاریم توی پارکینگ های کنار جاده و یورش ببریم به بوته های پر خار تمشک کنار جاده . انتهای مسیر رسیدن به آینالو جاده خیلی باریک و تقریبا یکطرفه شد . اولش که رسیدیم ، جذابیت خاصی به نسبت مسیر به چشمم نیومد .اما کمی بعد جذابیت پارک آینالو خودشو با شاخها و اندام کشیده اش به رخ کشید . چشمم به تابلوی کوچک کنار جاده خورد که با فونت ریز روش نوشته شده بود “طرح احیای نسل مارال “ . با حیرت مارال های زیبای پارک رونگاه میکردم و فکر میکردم الان من توی قفسم یا اونا ؟ بنظر میرسید پارک در قسمتی از جنگل ارس باران محبوس شده و چون غذای آماده در اختیار خانواده ی گوزن های حفاظت شده ی منطقه قرار میگرفت ، در این بخش پارک قابل رویت بودن . بعد از توقفی یک ساعته در پارک ، مسیرمون رو در جنگل ادامه دادیم . از اوایل روستای مرزی عاشقلو رود ارس در انتهای دره کنار رودخانه قابل رویت بود . نزدیکی های جانانلو بود که با تابلوی ..” سد خدا آفرین” مواجه شدیم رفتیم سد خدا آفرین .خیلی جالبه ، مرزی که بین ما ارمنستانه فقط یه رود کم عمقه و برای هممون خیلی عجیب بود که مانعی برای عبور و رفتن به آنسوی مرز نبود بعد رفتیم خمارلو و نهار خوردیم و از یه جاده ی دیگه به سمت کلیبر رفتیم و از اونجا هم به سمت روستای محل اقامتمون .تا پاسی از شب مشغول بازی های گروهی شدیم و دیر وقت خوابیدیم . صبح روز بعد به جمع و جور کردن وسایل و کوچ بسوی مقصد بعدی گذشت . مشکین شهر
پیوست : ببخشید اگر پستم اشکال نگارشی یا املایی داره بخاطر اینه که توی ماشین مینویسم و زمان هایی که اینترنت مناسب برای به اشتراک گذاشتن پستم هست کوتاهه .
آنارام باشید
ام اس من...
ما را در سایت ام اس من دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ms-roomo بازدید : 154 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 20:55