ام اس من

متن مرتبط با «مذاکرات امروز هسته ای» در سایت ام اس من نوشته شده است

جمع کردن وسایل سفر

  • تا 4 صبح بیدار بودم  یه لیست بلند و بالا نوشتم از ملزومات سفر و هی درشون میاوردم و میچینمشون جلوم  موسیو یه چمدون کوچیک گذاشت جلوم و گفت " عزیزم تمام بررسی از مرجع وسایل طبق کپی رایت جفتمون باید توی همین فضا جا بشن " و شونه بال, ...ادامه مطلب

  • تبریز ، شهر زیبایی ها

  • یکشنبه بعد از صبحانه وسایلامونو جمع کردیم و برای پارت آخر بررسی از مرجع تبریز طبق کپی رایت گردی حاضر شدیم بامزگی ماجرا این بود که این پارت ر‌و از روز اول سفر میخواستیم اجرا کنیم که هربار به بهانه ای به تعویق افتاد هممون از اول , ...ادامه مطلب

  • ایجاد روابط دوستانه

  • بزرگ کردن دایره ارتباطات برای من همیشه یکی از چالش برانگیز ترین بخش های زندگیم بوده و هست .همیشه تلاش کرده ام در عین حال که در برقراری ارتباط، آدم راحتی باشم ، دوستیامو گلچین شده پایه ریزی کنم و حریم , ...ادامه مطلب

  • ترای جمینال

  •  در اولین ساعات بازگشت ازسفر عسلگونمون متوجه واقعیت مهیبی شدممن در ايام خوش ماه عسل ، دست در دست يار و پهلو به پهلوي اون خيابانهاي مملو از درختان مركب رو شلنگ تخته مي انداختم و عطر بهار نارج رو با قدرت وارد ريه هام ميكردم و از خاطرات سالي كه گذشت و سالهاي قبلش و دوره ي طولاني آشناييمان حرف ميزدم و بابام ...توي اتاق عمل بودباز همون حكايتمحلي حساسترجراحي اي سنگين ترو شرايطي سخت تر رو پشت سر ميذاشتاولين دقايق ديدنش بعد از بازگشت بود كه خط بخيه پيشاني تا لاله ي گوشش توجهم رو جلب كردباورم نميشد ...." بابا عمل كردي؟"و بفض تمام حجم گلو و بيني و چشمهام رو تسخير كردآروم پلكهاش رو بست كه يعني " آره"ده روز از عملش ميگذشت و از اول براي بهم نخوردن برنامه ي ما حرفي از برنامه ي عمل بابا نزده بودنبا متانت و بزرگواری نه از وضعیت جسمانیس حرفی به سخن میاورد نه اجازه میداد صحبت ها پیرامون خودش یا شرایط پیش رو بیان بشنبعدتر ها ، متوجه شدم که سرگذشت این عمل چی بوده و چقدر به اطرافیان و خود بابا سخت گذشته و از این به بعد هم این خود باباس که به تنهایی باید بار سنگین دردهای طاقت فرسای " ترای جمینال " رو بدوش بکشهدردهایی تیرکشنده و برق زننده که نه علاجی دارن نه راه نجاتی ازشون پیدا میشه...آنارام باشید نوشته شده در جمعه سیزدهم مرداد ۱۳۹۶ ساعت 12:40 توسط آنارام | Let's block ads! (Wh, ...ادامه مطلب

  • همسایه

  • -مونیکا؟ -نه ، مونیکا صدای بچه گانه ی خجالتی آمیخته با مقادیر زیادی لوسی اش به سختی از حنجره اش خارج میشد  تکرار کردم  -مونیکا ؟ درحالیکه مرتب از این پا به اون پا میپرید بلند تر گفت "رونیکا " -چند سالته رونیکا ؟  -نمیدونم -اسم خواهرت چیه ؟ -مونیکا دختر بچه ی بزرگتری رو توی چارچوب در خونه اشون دیده بودم چند دقیقه پیش که تا چشمم بهش خورد به سرعت در رو بست و بنظر میومد در رفته . زن همسایه ی روبرو میگفت دختر بزرگتر مدرسه میره و این یکی مهد کودک . زن 10 سالی از زندگی مشترش میگذشت و ظاهرا اصالتش کرد بود و خانواده اش به دلایلی نامعلوم ساکن یکی از شهرستانهای همجوار  ,همسایه به انگلیسی,همسایه,همسایه ها,همسایه جهنمی,همسایه ها احمد محمود,همسایه جهنمی 2,همسایه آقا,همسایه بغلی اکسو,همسایه ها سریال,همسایه های افغانستان ...ادامه مطلب

  • امروز هست

  • تابستون ٩١ بود چه تابستون سختي بود خوب يادمه ... اصلا مگه ميشه فرااموشش كرد؟ لحظه لحظه اش رو از درون فرو پاشيدم و به سختي تكه پاره هاي وجودم رو به هم وصله پينه ميكردم اون روزا بودنشو آرزو كردمحداقل براي كم كردن اين فشار لعنتي ميتونست كار دوخت و دوز ماجرا رو از رو دوشم برداره امروز هست هست و يه تابستون  پردلهره ، شبيه تابستون لعنتي ٩١ ، درگذره خدا رو شكر كه هست من ديگه توانايي گذشته رو ندارم روح رنج كشيده ام خيلييييي زود هزار تكه ميشه تنها اشكال اينه كه حتا بلد نيستم ازش بخام چطور كنارم باشه پايه و اساس روانم درحال انهدامه,امروز چندم است,اخبار امروز هسته ای,مذاکرات امروز هسته ای,اخبار امروز هسته ای ایران,امروز تولدم است,امروز چندم هستش,توافق امروز هسته ای,خبر امروز هسته ای,امروز عید هست,امروز فوتبال است ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها